اين ويژگي از مهمترين ويژگي و عميقترين شاخصه براي بنده ممتاز خدا است كه رابطه نظري و عملي خود را با قرآن، بزرگترين كتاب آسماني، و يگانه معجزه جاويدان پيامبر اسلام(ص) به طور عميق و استوار برقرار سازند آن گونه كه روح پرطراوت قرآن در زندگيشان آشكار گردد. چنان كه امام باقر(ع) براساس اين آيه و آيات ديگر قرآن فرمود:
قاريان قرآن سه گونهاند: 1 ـ كسي كه قرآن را تلاوت ميكند، ولي آن را وسيله كسب امور مادي و دوشيدن شاهان (و صله گرفتن از آنها) قرار داده، و به وسيله آن بزرگي به مردم بفروشد و خودنمايي كند 2ـ كسي كه هدفش از قرائت قرآن، حفظ حروف (و تجويد) آن است، اما حدود و قوانين آن را تباه ميسازد، خداوند افراد اين گروه را زياد نكند 3ـ كسي كه قرآن را تلاوت ميكند، و دواي قرآن را بر روي درد قلبش مينهد (و قرآن را وسيله درمان بيماريهاي معنوي قرار ميدهد) با آن شب زندهداري كند، و روزش را به تشنگي (روزه) به سر آورد... «فواللّه لهولاء في قُرّاء القرآنِ اعزُّ مِنَ الكبريتِ الاحمرِ» سوگند به خدا اين گروه در ميان قاريان قرآن از كبريت احمر ، كمياب تر هستند.2
ما وقتي كه به آيات قرآن در رابطه با قرآن مراجعه ميكنيم در مجموع ـ جز در موارد نادر ـ نتيجه ميگيريم كه ما نسبت به قرآن دو مسؤوليت بزرگ داريم؛ 1ـ شناخت محتواي قرآن 2ـ عمل به مفاهيم قرآن.
توضيح آن كه: در قرآن مجيد، واژه قرآن با همين لفظ 65 بار آمده ، و تحت عنوان كتاب ، دهها بار ذكر شده است. و با توجه به آياتي كه در آن از قرآن سخن به ميان آمده، غالبا منظور شناخت قرآن و دريافت محتواي سازنده آن، سپس عمل به دستورهاي قرآن است. چنان كه در آيه مورد بحث (73 فرقان)با تعبير هشدار دهنده به اين مطلب تصريح شده كه نبايد رابطه شما با قرآن كورانه و كرانه باشد، بلكه بايد با چشمي بينا و گوشي شنوا به قرآن توجه كرد، آن را به خوبي شناخت، و مزرعه روح و روان را با آب قرآن آبياري كرد. چنان كه در روايت آمده ابوبصير يكي از شاگردان امام صادق(ع) از آن حضرت پيرامون اين آيه توضيح خواست، امام صادق(ع) فرمود: «مستبصرينَ لَيْسُوا بِشَكّاكٍ»3 از روي بصيرت و شناخت به قرآن روي كنند، و در آن هيچ گونه شك و ترديد نداشته باشند.
بنابراين قرآن را از جهت نظري بايد شناخت و يقين به مطالب آن پيدا كرد و اين از ويژگي هاي بندگان ممتاز خدا است. در آيات ديگر قرآن نيز پيرامون دو مسؤوليت ياد شده سخن به ميان آمده، براي روشن شدن بيشتر، نظر شما را به چند آيه ديگر جلب ميكنيم. در مورد مسؤوليّت نخست (شناخت قرآن) قرآن ميفرمايد: «أفلا يَتَدبَّرونَ القُرآنَ أَمْ عَلي قُلُوبٍ أقْفالُها؛4 آيا آنها در قرآن تدبّر نميكنند، يا بر دلهايشان قفل نهاده شده است؟
اين آيه ما را با تأكيد به تدبّر و تعقل و شناخت دستورها و مفاهيم قرآن دعوت مينمايد.
نيز ميفرمايد: «و لَقَدْ يسّرنا القرآنَ للذّكْرِ فَهَلْ مِنْ مُدَّكِرٍ»5 ما قرآن را براي تذكر ، آسان ساختيم، آيا كسي هست كه متذكّر شود؟ اين آيه حاكي است كه خداوند قرآن را آسان و روان براي عموم نازل كرده، تا همه آن را بشناسند، و هدف از شناخت آن، تذكّر و تنبّه و آموختن و عمل است. نيز ميفرمايد: «و إذا قُرِيَ القُرآنُ فاستَمِعُوا لَه وَ اَنْصِتُوا لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ»6 هنگامي كه قرآن خوانده شود، گوش فرا دهيد، و خاموش باشيد، شايد مشمول رحمت خدا شويد. اين آيه بيانگر آن است كه سكوت در هنگام تلاوت آيات قرآن و دل بستن به آن، كليد فهم قرآن است، و بهترين ادب در برابر قرآن آن است كه در برابرش سراپا گوش شنوا باشيم، و روح و روان خود را با عطر ظاهر و باطن قرآن خوشبو و با طراوت سازيم.
و در مورد مسؤوليّت دوم (عمل به قرآن) نيز نظر شما را به چند آيه ديگر قرآن جلب ميكنيم، قرآن ميفرمايد: «انّما المؤمنونَ الّذينَ إذا ذُكِر اللّهُ وَجِلَتْ قُلُوبُهُمْ وإذا تُلِيَتْ عَلَيهم آياتُهُ زادَتْهُمْ ايمانا و عَلي ربِّهِمْ يَتَوَكّلوُنَ»7 مؤمنان تنها كساني هستند كه هرگاه نام خدا برده شود، دلهايشان ترسان ميگردد، و هنگامي كه آيات او بر آنها خوانده ميشود، ايمانشان فزونتر ميگردد و تنها بر پروردگارشان توكل دارند.
آري قلب مؤمنان در برابر قرآن، اين گونه خاشع و ترسان است، به گونه اي كه شنيدن آيات قرآن موجب افزايش ايمان قلبي شده، و موجب رابطه استوار و تنگاتنگ مؤمن با خدا ميگردد.
نيز ميفرمايد: «يا ايُّها النّاسُ قَدْ جائتكُمْ مَوْعظةٌ مِنْ ربّكُمْ و شِفاءٌ لِما في الصّدورِ و هُديً ورحمةٌ للمؤمنينَ»8 اي مردم! كتابي از سوي صاحب شما (خدا) براي (نجات) شما آمد كه مايه پند و شفاي دلهاي شما، و هدايت و رحمت براي مؤمنان است.
نيز ميفرمايد: «كتابٌ انزلناهُ اليكَ لتُخْرجَ النّاسَ مِنَ الظّلماتِ اِلَي النّور»9 قرآن كتابي است كه آن را به سوي تو (اي پيامبر) فرستاديم، تا به وسيله آن مردم را از تاريكيها (ي شرك و جهل) به سوي روشني نور (ايمان و عدل و آگاهي) درآورد.
در نهج البلاغه مطالب بسيار پيرامون شناخت قرآن و اجراي دستورهاي آن آمده و به آن تأكيد شده، به عنوان نمونه نظر شما را به چند فراز از آن جلب ميكنيم:
«وَ تَعَلّمُوا القُرآنَ فانَّهُ أحسنُ الحديث، و تَفَقّهوا فيهِ فانَّهُ رَبيعُ الْقُلوبِ وَ استشْفُوا بنورِهِ فانَّهُ شِفاءُ الصّدورِ»10 قرآن را فراگيريد كه بهترين گفتهها است، و در آن بينديشيد كه بهار دلها است، و از نورش شفا جوييد كه شفاي قلبها است.»
«تالينَ لاجزاء القرآن يُرتلوا ترتيلاً يحزنونَ بِهِ أنفسهمْ، و يستشيرونَ بِهِ دواءَ دائهم، فَاذا مَرّوا بآيَةِ تَشويقٍ رَكَنُوا اليْها طمَعا و تطَلّعتْ نفوسُهُمْ اليها شَوْقا و ظنّوا أنّها نُصْبَ اعيُنِهمْ، و اِذا مَرّوا بآيةٍ فيها تَخْويفٌ أصغَوْا إلَيها مَسامِعَ قُلُوبِهمْ، وَ ظنُّوا أنَّ زَفيرَ جَهَنَّمَ و شَهيقها في أصُولِ آذانِهِمْ»11 پرهيزكاران كساني هستند كه قرآن را شمرده با تدبّر قرائت ميكنند، با آن جان خود را محزون ميسازند، و داروي درد خود را از آن ميگيرند، هرگاه به آيهاي برسند كه در آن تشويق باشد، با علاقه فراوان به آن روي ميآورند، و روح و جانشان با شوق بسيار در آن خيره شود، و آن را همواره نصب العين خود ميسازند، و هرگاه به آيهاي برخورد كنند كه در آن بيم باشد، گوشهاي دل خويش را براي شنيدن آن باز ميكنند، و صداي ناله و به هم خوردن زبانههاي آتش دوزخ با آن وضع ترسآورش در درون گوششان طنين انداز است.
اين عبارات با بيان بسيار روشن دو مسؤوليّت ما (يعني شناخت قرآن و عمل به دستورهاي آن) را دعوت ميكند، و بيانگر آن است كه آيات قرآن بايد همواره در قلوب مؤمنان اثر بگذارد، و باعث تحوّل فكري و عملي شده و موجب رشد و ارتقاء گردد. در غير اين صورت، براي ما كتابي بيخاصيت خواهد بود، بلكه گاهي موجب خسران ما است، چنانكه در قرآن ميخوانيم: «ولا يَزيدُ الظّالمينَ الاّ خَسارا»12 و ستمگران را جز خسران و زيان نميافزايد. چرا كه به قول شاعر:
باران كه در لطافت طبعش خلاف نيست در باغ لاله رويد و در شوره زار خس
آن كساني ميتوانند از انوار قرآن بهره برداري صحيح كنند كه تصميم بر پرهيزكاري داشته باشند، و خمير مايه وجودشان آميخته با جهل، شرك، ظلم و نفاق نشده باشد، وگرنه همين صفات رذيله موجب ميشود كه نه تنها مجذوب نور قرآن نميشوند، بلكه مثل شب پره به ستيز با نور ميپردازند به عنوان مثال يك غذاي نيروبخش را اگر به عالم مجاهد و دانشمند مبارزي بدهيم، از آن نيروي كافي براي تعليم و تربيت و جهاد در راه حق ميگيرد، ولي همين غذاي نيروبخش را اگر به ظالم بيدادگري بدهيم، از نيروي آن براي ظلم بيشتر استفاده ميكند. تفاوت در غذا نيست، تفاوت در مزاجها و طرز تفكّرها است.
نتيجه اين كه قرآن نه تنها يك نسخه شفابخش دائمي براي افراد آماده است، بلكه يك داروي اثربخش براي همه دردهاي فردي، اجتماعي، اخلاقي و... است ، داروي شفابخشي كه هرگونه نابساماني ها و ناهنجاري هاي گوناگون را به جهاني پر از طراوت، اعتدال ، و زيبايي و سلامتي ميسازد. به قول شاعر:
عروس حضرت قرآن نقاب آنگه براندازد كه دار الملك ايمان را مجرّد بينداز غوغا
عجب نبود گر از قرآن نصيبت نيست جز حرفي كه از خورشيد جز گرمي نبيند مرد نابينا
اميرمؤمنان علي(ع) روزي بعضي از يارانش را كه بهرهبرداري صحيح و استوار از قرآن كرده بودند، و به شهادت رسيده بودند مانند: عمار ياسر، ابن تيهان و ذوالشّهادتين را به عنوان برادر ياد كرد، آنگاه بر اثر غم جانكاه فراق آنها، دست بر محاسن شريف خود كشيد، و مدتي طولاني گريه جان سوز كرد، سپس فرمود: «أوّهِ عَلي اِخْوانِيَ الّذينَ تَلَوُا الْقُرآنَ فَاَحْكَمُوُهُ»13 آه و حسرت بر ديدار آن برادرانم، همانها كه قرآن را تلاوت ميكردند، و به كار ميبستند و در زندگي خود تثبيت و استوار ميساختند. آن حضرت در اين عبارت به شش ويژگي آنها اشاره كرد، ولي نخستين ويژگي آنها را رابطه عميق فكري و عملي آنها با قرآن ذكر نمود. بنابراين از نظر اميرمؤمنان علي(ع) شاگرد ويژه و ممتاز اسلام كسي است كه رابطه عميق و نيك با قرآن داشته باشد.
از آن هنگام كه قرآن نازل شده تاكنون نمونههاي بسيار وجود دارد كه افرادي تحت تأثير عميق قرآن قرار گرفته و با بهرهبرداري صحيح، آگاهانه و آميخته با عمل از قرآن، تحوّل فكري و عملي پيدا كردند و تولّد جديد پيدا نموده و در پرتو نور قرآن، همه ظلمت و تاريكيها را از صفحه روح و روانشان زدودند، در اينجا نظر شما را به چند نمونه جلب ميكنيم:
1ـ ابوذر غفاري ميگويد يك شب رسول خدا(ص) براي عبادت برخاست، همه آن شب را با ذكر اين آيه و تأمّل در آن گذراند. «اِنْ تُعَذّبهُمْ فاِنَّهُمْ عِبادُكَ، و اِنْ تَغْفِرْ لَهُمْ فَاِنّكَ أنْتَ الْعَزيرُ الْحَكيمُ»14 اگر اينها را عذاب كني، اينها بندگان تواند، و اگر آنها را بيامرزي پس تو توانا و حكيم هستي. (نه كيفر تو نشانه بيحكمتي است و نه بخشش تو نشانه ضعف است) پيامبر(ص) آن شب پيوسته اين آيه را تا صبح تكرار ميكرد.15
2ـ امّ عقيل يكي از زنان باديه نشين و مسلمان بود، رابطه بسيار نيكي با قرآن داشت، روزي در خانه مشغول آشپزي و كارهاي خانه بود، به او خبر دادند كه يكي از پسرهايت در بيرون خانه بر اثر رميدن شتر، و برخورد با او كشته شده است. او در آن روز دو نفر مهمان داشت، براي آن كه آنها ناراحت نشوند، چيزي به آنها نگفت، از آنها پذيرايي نمود و غذاي آنها را داد. آنها پس از خوردن غذا، با خبر شدند و از روحيّه عالي ام عقيل تعجّب كردند. وقتي كه مهمانان رفتند، چند نفري براي تسليت نزد او آمدند، ام عقيل به آنها گفت: «آيا در ميان شما كسي هست كه با آيات قرآن به من تسليت بگويد، و خاطر مرا آرام كند؟» يكي از حاضران اين دو آيه را خواند: «و بشّرِ الصّابرينَ الّذينَ اِذا أصابَتْهُمْ مُصيبةٌ قالوا انّا للّهِ و انّا اليهِ راجعون اولئك عليهِمْ صَلواتٌ مِنْ ربِّهم و رحمَةٌ...»16 بر صبر كنندگان مژده بده، آنان كه وقتي دچار مصيبت ميشوند، گويند ما از آن خداييم، و به سوي او باز ميگرديم، اينها مشمول درودها و رحمت پروردگارشان هستند، و از هدايت يافتگان ميباشند.
امّعقيل با شنيدن اين آيه آن چنان تحت تأثير قرار گرفت كه آرامش يافت و اضطراب و پريشانيش برطرف گرديد، بي درنگ برخاست و وضو گرفت و دو ركعت نماز خواند، پس از نماز دستهايش را به سوي آسمان بلند كرد، و با خشوع و تسليم خاص عرض كرد: «خدايا! فرمانت به ما رسيد، آن را دريافت كردم، اينك صبر ميكنم، تو نيز پاداشي را كه به صابران وعده دادي، به من عطا فرما.»17 آري اين است انس و عمل به قرآن، كه موجب تحوّل فكري و تغيير روحيه شده و انسان را در برابر حوادث ناگوار، صبور و مقاوم ميكند.
3ـ پيامبر اكرم(ص) روزي اين آيات را خواند «انَّ في خَلْقِ السّماواتِ والارضِ وَاختلافِ اللّيلِ والنّهارِ لآياتٍ لاولِي الألباب...»18 در آفرينش آسمانها و زمين، و رفت و آمد شب و روز، نشانههايي براي صاحبان خرد است... آنگاه فرمود: «ويْلٌ لِمَنْ لاكَها بَيْنَ فكّيهِ و لَمْ يَتَأمَّلْ فيها» واي بر كسي كه اين آيات را در دهان گردش دهد و بچرخاند، ولي در آن نينديشد و تأمّل نكند.19
4ـ مفسّر بزرگ اسلام، شهيد راه خدا سعيد بن جُبير در يكي از شبها اين آيه را كه مربوط به نداي خدا در قيامت است خواند: «وامْتازوا الْيَوْمَ أيُها الْمُجرِمُونَ»20 اي گنهكاران! امروز شما از صالحان جدا شويد. از آغاز شب تا صبح همين آيه را خواند و در آن تأمّل نمود و گريه كرد.21
5ـ فُضَيل بن عياض در قرن دوم ميزيست و از سر دستههاي دزدها و غارتگران بود، شبي قدّاره خود را برداشت با اين تصميم كه به خانهاي برود و به حريم ناموس ديگري كه در آن خانه بود تجاوز كند، از ديوار خانه بالا رفت و خود را به درون حياط افكند، در همين حال ناگاه صداي دلنشين همسايه آن خانه را شنيد كه قرآن ميخواند و اين آيه را تلاوت ميكند: «اَلَمْ يَأْنِ للّذينَ آمَنُوا أَنْ تَخْشَعَ قُلُوبُهُمْ لذِكْرِ اللّهِ وَ ما نَزَلَ مِنَ الْحَقِّ»22 آيا وقت آن نرسيده است كه دلهاي مؤمنان در برابر ذكر خدا، و آنچه از حق نازل كرده است خاشع گردد؟ فُضيل آن چنان تحت تأثير اين آيه قرار گرفت، كه تحول عظيمي در او رخ داد، وطوفان شديدي در روح و روانش وزيد به گونهاي كه 180 درجه تغيير كرد، همان دم با توبه حقيقي دست نياز به سوي خداي بينياز دراز كرده، در حالي كه اشك ميريخت عرض كرد «يا ربّ قد آنَ؛ پروردگارا! اكنون وقت خشوع در برابر تو فرارسيده است.» او همان لحظه به خانهاش بازگشت، در مسير راه شنيد كارواني در حال حركت است بعضي از آن كاروان ميگويند: تا صبح نشده به سرعت از اينجا برويم تا دژخيمان فضيل ما را غارت نكنند. فضيل خود را به آنهامعرّفي كرد، و به آنها قول داد كه در امان هستيد، آري فضيل اين گونه به قرآن احترام كرد، و نداي قرآن را با گوش جان شنيد، و بر سراسر قلبش استوار ساخت، از پارسايان و بندگان ممتاز خدا شد، به مكه كوچ كرد، و در جوار خانه خدا اقامت نمود ، و در آنجا به سير و سلوك و تربيت افراد ادامه داد تا روز عاشوراي سال 187 هـ.ق در همانجا از دنيا رفت.23
اين ها نمونه هايي از عباد الرّحمن هستند كه به راستي قرآن را شناختند و به دستورهاي آن عمل كردند، و روح و روانشان را با آيات نوراني قرآن، جلا بخشيدند. در برابر اين ها كوردلاني نيز بودند و هستند كه آيات قرآن را ميخوانند ولي به جاي نور، بر تيرگي قلبشان ميافزايد. همچون خوارج نهروان، كه نيمه شبي كميل بن زياد همراه اميرمؤمنان علي(ع) از يكي از كوچه هاي كوفه عبور ميكردند، كميل صداي يكي از آنها را كه (آيه 9 زمر) قرآن را تلاوت ميكرد شنيد، او را نميشناخت، تحت تأثير صداي حزين او قرار گرفت كه با خود گفت: «اي كاش مويي از بدن او بودم و همواره صداي قرآن را از او ميشنيدم.» حضرت علي(ع) با اين كه گفته كميل را نشنيد دريافت كه كميل فريب آن صدا را خورده به او فرمود: صداي پُر اندوه اين خواننده و قاري قرآن تو را حيران و شگفت زده نكند، چرا كه او از دوزخيان است، و بعد از مدتي راز اين سخن را به تو خواهم گفت.»
پس از مدّتي جنگ نهروان رخ داد، همان قاري به جنگ علي(ع) آمد و در اين جنگ كشته شد، كميل در ركاب علي(ع) ميجنگيد، حضرت علي(ع) كميل را كنار لاشه آن خارجي آورد، سر شمشيرش را بر سر او نهاد و فرمود: «اي كميل! آن كسي كه در آن شب آيه قرآن را با آن سوز و گداز ميخواند، همين شخص بود.»
كميل سخت تكان خورد ، و به اشتباه خود پي برد، در حالي كه بسيار ناراحت شده بود، خود را بر روي پاي علي(ع) انداخت و ميبوسيد، و از خدا طلب آمرزش كرد.24
اين گونه افراد (خوارج) همان كور و كراني هستند كه با چشم و گوش بسته با قرآن برخورد ميكنند، ولي عباد الرّحمن بر عكس آنها از روي آگاهي، چشم و گوش دل خود را دريچههاي استوار براي تابش انوار قرآن بر صفحه دل قرار داده، و همواره اين دريچهها را به روي قرآن ميگشايند.
نتيجه اين كه بياييم به راستي با قرآن آشتي كنيم، تا آن را معلّم خود در دنيا و شفيع خود در آخرت قرار دهيم. و با اين كار در صف عبادالرّحمن (بندگان ممتاز خدا) سروْ قامت بايستيم، تا مشمول شكايت رسول خدا(ص) نشويم كه در قيامت به خدا عرض ميكند: «يا ربِّ انَّ قومي اتّخذوا القرآنَ مَهْجورا»25 اي پروردگار من! قوم من قرآن را متروك و رها ساختند.بقيه در صفحه 24
پايان سخن را با گفتار دلنشين اميرمؤمنان علي(ع) در اين راستا ميآراييم، آنجا كه فرمود: «بدانيد كه قرآن شفاعت كنندهاي است كه
شفاعتش پذيرفته، و گويندهاي است كه سخنش تصديق ميگردد، آن كس را كه قرآن در قيامت شفاعتش كند، قطعا موردغ شفاعت قرار خواهد گرفت. و هر كس كه قرآن از او شكايت كند، گواهيش بر ضد او پذيرفته ميشود. در روز قيامت گويندهاي صدا ميزند: آگاه باشيد! امروز هر كس گرفتار بذري است كه افشانده، و در گرو نتيجه كاري است كه انجام داده، جز آنان كه بذر قرآن افشاندهاند، «فكونُوا مِنْ حَرَثتهِ واتباعِهِ، واستدِلّوهُ عَلي ربّكُمْ واستنصحوهُ عَلي انفسِكُمْ، واتّهِمُوا عَليهِ آرائكُمْ، واسْتَغِشّوا فيهِ أهْوائكُمْ؛26 از بذر افشانان و پيروان قرآن باشيد، با قرآن، خدا را بشناسيد، و خويشتن را با آن اندرز دهيد و (هرگاه نظر شما بر خلاف قرآن بود) خود را متّهم كنيد، و خواستههاي خويش را در برابر قرآن، نادرست بشمريد.
1 . سوره فرقان (25) آيه73.
2 . شيخ كليني، اصول كافي، ج2، ص627.
3 . شيخ كليني ، روضة الكافي، ص178، حديث199.
4 . سوره محمّد (47) آيه24.
5 . سوره قمر (54) آيه17.
6 . سوره اعراف (7) آيه204.
7 . انفال، (8) آيه2.
8 . يونس(10) آيه57.
9 . ابراهيم (14) آيه1.
10 . سيد رضي، نهج البلاغه، خطبه110.
11 . نهج البلاغه، خطبه193.
12 . اسراء (17) آيه82.
13 . نهج البلاغه، خطبه182.
14 . مائده(5) آيه118.
15 . المحجة البيضاء، ج2، ص237.
16 . بقره (2) آيه156 و 157.
17 . محدث قمي ، سفينة البحار، ج2، ص7 (واژه صبر)
18 . آل عمران (3) آيه 190 تا 194.
19 . علامه طبرسي، مجمع البيان، ج2، ص554 (ذيل آيات مذكور)
20 . يس (36) آيه 59.
21 . المحجة البيضاء، ج2، ص237.
22 . حديد (57) آيه16.
23 . سفينة البحار، ج2، ص369 (واژه فضيل) ؛ وفيات الاعيان، ج2؛ ص215.
24 . سفينة البحار، ج2، ص497 (واژه كميل).
25 . فرقان (25) آيه30.
26 . نهج البلاغه، خطبه176.
1 . سوره فرقان (25) آيه73.
2 . شيخ كليني، اصول كافي، ج2، ص627.
3 . شيخ كليني ، روضة الكافي، ص178، حديث199.
4 . سوره محمّد (47) آيه24.
5 . سوره قمر (54) آيه17.
6 . سوره اعراف (7) آيه204.
7 . انفال، (8) آيه2.
8 . يونس(10) آيه57.
9 . ابراهيم (14) آيه1.
10 . سيد رضي، نهج البلاغه، خطبه110.
11 . نهج البلاغه، خطبه193.
12 . اسراء (17) آيه82.
13 . نهج البلاغه، خطبه182.
14 . مائده(5) آيه118.
15 . المحجة البيضاء، ج2، ص237.
16 . بقره (2) آيه156 و 157.
17 . محدث قمي ، سفينة البحار، ج2، ص7 (واژه صبر)
18 . آل عمران (3) آيه 190 تا 194.
19 . علامه طبرسي، مجمع البيان، ج2، ص554 (ذيل آيات مذكور)
20 . يس (36) آيه 59.
21 . المحجة البيضاء، ج2، ص237.
22 . حديد (57) آيه16.
23 . سفينة البحار، ج2، ص369 (واژه فضيل) ؛ وفيات الاعيان، ج2؛ ص215.
24 . سفينة البحار، ج2، ص497 (واژه كميل).
25 . فرقان (25) آيه30.
26 . نهج البلاغه، خطبه176.